ما هميشه به عشق ورزيدن به ديگري فكر مي كنيم. مردها به عشق ورزيدن به زن ها فكر مي كنند و زن ها به عشق ورزيدن به مردها. مادرها به عشق ورزيدن به فرزندشان و فرزندان به عشق ورزيدن به مادرشان فكر مي كنند . با وجود اين، اگر خودتان را دوست نداشته باشيد، غير ممكن است بتوانيد ديگري را دوست داشته باشيد.
فقط در صورتي مي توانيد شخص ديگري را دوست داشته باشيد كه در خود عشق داشته باشيد. فقط زماني كه چيزي را داشته باشيد، مي توانيد آن را با ديگري سهيم شويد. فرض كنيم خودمان را دوست داريم. اكنون مشكل اين است چگونه همسايه مان را دوست داشته باشيم. به همين دليل است كه درباره ي عشق سخنان زيادي گفته شده، اما دنيا هنوز زشت است؛ مالامال از نفرت، جنگ، خشونت و خشم.
وقتي بدانيم كه خودمان را دوست نداريم، به شناخت بزرگي رسيده ايم. دوست داشتن خود، واقعاً دشوار است؛ زيرا به ما آموخته اند خودمان را سرزنش و محكوم كنيم. به ما آموخته اند كه ارزشمند نيستيم. به اين ترتيب چگونه ممكن است انساني بي ارزش را دوست داشت؟ چگونه مي توان كسي را كه محكوم است و سرزنش و تحقير شده، دوست داشت؟
اين درك عاقبت نصيب هركس خواهد شد. اگر هنوز درك نكرده ايد كه خودتان را دوست نداريد، نگران نشويد. پنجره اي باز شده است. ديگر به مدت طولاني در اتاق نخواهيد ماند و از اتاق بيرون خواهيد آمد. وقتي آسمان باز را بشناسيد، نمي توانيد در دنيايي راكد و بسته محصور بمانيد و از آن بيرون خواهيد آمد.

"اشو عارف بزرك هندي