سایه ی امن
چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها
با گل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما جای چراغانی ها
سایه امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهداز وحشت عریانی ها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی سر و سا مانی ها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل و گندم ولبخند رسید
فصل تقسیم غزلها و غزلخوانی ها
چشم تولایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
قیصر امین پور
+ نوشته شده در دوشنبه نهم آذر ۱۳۸۸ ساعت 14:37 توسط KaZeM
|